شیوه های انحصارقدرت وتبعیض قومی درافغانستان
محمد عوض نبی زا ده محمد عوض نبی زا ده

در کشورعزیزما افغانستان شیوه‌های تسلط و انحصار برقدرت غالبا با رویکرد زور و خشونت همراه بوده که ، پندارهای سنتی قبیله ای ،همراه با روحیه ء قدرت خواهانه، بارها مورد بازدارندگی تکامل فکری- عدالت و بازسازی اجتماعی شده است. و پیامدش بحران های لاینحلی میباشند که مردم عذاب دیده کشور بارسنگین آن راحمل می نمایند و تا امروزغم انگیزتر از دیروز ادامه دارند . درافغا نستان اقوام وملیتهای گونا گون شامل پشتون، تاجک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن ، بلوچ ، ایماق ، پشه ئی ، نورستانی ، قزلباش ، عرب وغیره اند که در کنارهم درین سر زمین زندگی دارند . گرچه تنوع اقوام کشورمولفه های اولیه و ابتدائی ساختارملت افغانستان، بشمار میآ یند، ولی تاهنوز درین سر زمین دولت - ملت - واحد که اراده ء اقوام مختلف را تأمین نماید ایجاد نشده است. از آنجائیکه اقوام عنصراصلی ومؤلفه بنیادی دولت - ملت ، است برای تشکیل دولت- ملت باید اقوام به تفاهم جمعی از طریق مشارکت آگاهانه و عادلانه در مسائل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی رسیده باشند تا ایجاد حاکمیت سیاسی واحد امکان پذیر گردد .اماهرزما م دا ر، در افغانستان تلاش نموده تا برا ی غضب و ا نحصا رقد رت سیا سی، میان اقوام کشور اختلافات قومی زبانی – مذهبی ومحلی نابرابریهای حقوقی و تبعیض گوناگون را دامن بزنند . چون در ساختار اجتماعی افغانستان قبیله بحیث یک واحد طبیعی وجود دارد و قبیله یک مقوله متعلق به حوزۀ جامعه شناسی تاریخی است ،که در نگرش قبیله چیزی به نام « تفاوت » و جود ندارد. درین دیدگاه مردم از واحد های چون قبیله و طایفه و رعایای بزرگ طایفه و بردگان وخواجه تشکیل می یابند ،که ارزش های فرهنگی در مورد طایفه و قبیله ، در حد همان افراد واعضاء قبیله باقی می ماند. قتل حرام است ، اما در مورد اعضاء قبیله ، دزدی حرام است ،ولی نه از مال دیگران . مهمترین تفاوت میان قبیله و ملت ، دربرخورد با ارزش ها تبارز می کند. اما وقتیکه از قبیله به ملت گذ ار صورت میگیرد تفاوت به تفاهم و دوستی وبردگان یک خواجه به شهروندان آزاد بدل می شوند ، قلمرو ارزش ها نیز گسترش پیدا می‌کند - درحالیکه ملت یک مفهوم سیاسی و یک ساختار تمدنی بوده و به مجموعه انسانهائیکه در یک سرزمین واحد زندگی و حاکمیت سیاسی واحدی را بوجود آورد ، اتلاق میگردد

ملت موضوع توسعه اقتصادی- اجتماعی و تکامل جامعه از مرحلهء فئودالیسم به سرمایه داری است و تنها طبقه کارگر و تولید کننده گان روستایی، و طیفی از عناصر ، نیروهای واقعی دوران جدید کشور- ملت محسوب میشوند، اما در جهان پیشرفته با تقابل میان مفهوم « قبیله» و« ملت» مسألۀ نا کار آمدی ارزش های فرهنگی را در حیات اجتماعی در آستانه قرن بیست و یکم که دنیا را به دهکده کوچک و اخبار آنرا قابل دسترس برای همه ساخته است ، قرار میدهد. ولی نژاد پرستی هوشمندانه نوع مخصوص طبقه ء است که مدارک تحصیلی گواه "هوشمندی آنها است که برای تثبیت هژمونی قومی و دوام حاکمیت و سلطه انحصاری شان ، علم را وسیله توجیه نظریات برتری خواهی قومی شان میسازند ،که درین نگرش جدید ، ملت بر اقوام مختلف صرف نظر از وابستگی های خونی ، اعتقادی ، سیاسی و فرهنگی شان که همه در چوکات حاکمیت فراگیر سیاسی ، اراده شان را متبلور ساخته اند ، اطلاق میگردد . از آنجائیکه قدرت دولت منبعث از متن رای مردم میباشد پس. ملت جماعتي از مردم است كه حس مي كنند ؛ ميراث و سرنوشت مشتركي در آينده دارندو احساس كنند يك ملت هستند. در این تعریف‌ جدید ملت های اروپایی در ساختار بزرگ فرافرهنگی ، فراملی و فراتاریخی ، در واحد های جغرافیایی مختلف در یک ساختار سیاسی واقتصادی سخت بهم گره خورده اند که معنای قومیت و زبان در آنها به تحلیل رسیده و واژه های ملت، دولت و کشور تعریف های تازه ء یافته اند و در دیدگاه های جدید دولت نماد ادارۀ ملی است . روند ایجاد دولت های ملی درهرکشور راۀ خاصی را می پیمایند . کشور هایی آسیایی مانند چین سنگاپور ، هند و تایوان توانسته اند تا این راه را به گونه های مختلفی بپیمایند . این کشور ها در سایۀ دگرگونی های صنعتی و فرهنگی به این هدف رسیدند.بناء همه اشکال قومی- سیاسی جدید سا ختار اجتماعی در افغانستان ، جزئی از همان ساختارهای سیاسی – فرهنگی ای هستند، که ، نماینده گان قومی قدیمی تر آن ، در صف نیروهای ارتجاعی- قومی جدید قرار میگیرند .

حاكميت» همان قدرت برتر است كه در هر جامعه، موجب اطاعت مردم ازاين قوه ميشود و براساس آن كشورهاي ديگر حاكميت يك كشور را به رسميت ميشناسند . در کشور ماحکومت ها ی گوناگون درسه قرن اخیر زیر نامهای – امیر،بابا - نیکه و پادشاه را تحت عنوان".واجب الاحترام وغیرمسئول و جمهوریت افغانستان – جمهوری دموکراتیک - دولت اسلامی-امارت اسلامی و با الاخره جمهوری اسلامی افغانستان به قدرت رسیدند و با بکار گیری اغواگرانه از- مقوله هاواصطلاحات سیاسی با پسوند ملی آن مانند - وحدت ملی - هویت ملی – مشارکت ملی -منافع ملی – حاکمیت ملی- دولت- ملت وغیره برای تداوم تبعیض و ستم بر اقوام محروم کشور بهره برداری نا جایز و ظالمانه نموده ودر جهت سرکوب قیام ها و نهضتهای دادخواهانه سراسری و محلی اقوام تحت ستم . قیامهای دهقانی- نهضتهای مشروطه خواهی مبارزین ضد استبداد و تبعیض از اصطلا حات سیاسی جهان آزاد سوء استفاده کرده است و رهبران مبارزات دادخواهانهء مردم تحت ستم کشوررا بنام های مخربین وحدت ملی – حاکمیت ملی و منافع ملی وغیره با خشونت بی رحمانه سرکوب ونابود نموده اند. طوریکه مرحوم غبار میگفت که ( افغانستان پس از هر غسل خون پیراهن چرکین و کثیفش را دوباره به تن می نماید) حقا که این عمل برایند جامعه استبدادی و تآثیر فرهنگ غیر دموکراتیک است که هر بار پیشینه تاریخی مانع رویکرد به آینده بهتر می گردد.در واقع تاثیرفرهنگ استبدادی ما را در چنگال تکرارتاریخ اسیر ساخته است.حاکمیت های سه دههء اخیربا خاستگاه های مختلف اجتماعی – سیاسی از راه توسل به زور رویکار شدند. درحالیکه قبل از آن نیز حاکمیت ها از مجرای دموکراسی متعارف ایجاد نگردیده بودند. و بخصوص درطی شش دهه اخیر ، یکه تازیهای قومی وقبیلوی،ظلم وبیداد گری،قتل وغارت وچپاول،نسل کشی وزمین سوخته وتصفیه های قومی،وغصب جایدادها وفرهنگ ستیزی کتاب سوزی تخریب آثارتاریخی ودامن زدن به تعصبات قومی ،انحصار مطلق قدرت سیاسی براساس علایق قومی وفامیلی را انجام داده است سخن براین نیست تا سعی شود سنگینی و سبکی این حاکمیت ها که هریک با خوبی ها وزشتی ها توام اند مورد ارزیابی قرار گیرد .

استبداد و تبعیض قومی در افغا نستان یک واقعیت تا ریخی است و مردم هزاره نمونه زنده و انکا ر نا پذ خشن ترین نوع استبداد و بیداد گری ملی و مذ هبی در کشور است که هیچکس- نمیتواند از آ ن ا نکار نما ید. هر چند كوشش های فرهنگی و سياسي – مقا ومت های فدا کا رانه ء سیاسی و نظا می، هيچكدام نتوانستند جنبش های وسيع اجتماعی و سياسی را در میان مردم کشور و خاصتا جامعه هزاره برانگيزدکه علیه این ساختارهای سياسی ظالمانه شهامتِ برخاستن و ايستادن را در روح ترس خورده ءمردم کشورو بخصوص جامعه هزاره روشن سازد تا تقدير لايزال تبعیض بالای این ا قوا م را به چالش بکشد. تامین عدالت برای جامعه هزاره به مفهوم پا یان چندین قرن تبعیض، نژادی - زبانی ومذ هبی است در حا لیکه دیگر گروه های قومی کشور ممکن است از یک یا دو نو ع تبعیض رنج ببرند، اما تامین عدالت اجتماعی برای مردم هزاره به عنوان یک گروه قومی، مذ هبی یخاطر بقاء زندگی آنان بوده است، مردم هزاره برای تحقق ارمانهای دادخوا هانه خویش در کنار مبارزین دیگر اقوام علیه نظام های استبدادی مبارزات قهرمانانهء فراوانی را انجام داده اند که ازبرخی چهره های شاخص و پیش قراولان این نهضت های دادخواهانه ذیلا یاد آوری میشوند. ، درویش علی خان هزاره نایب الحکومه هرات در دوره احمدشاه درانی – کر نیل شیر محمد خان هزاره یکی از فا تحان واقعی جنگ میوند – بنیا د علی خان هزاره مبارز همیشه در سنگر بخاطر صیانت از سرحدات شمالغربی -میر یز دان بخش بهسودی یکی از میران و رهبران جامعه هزاره و خصم آشتی نا پذیر علیه استبدادامیر دوست محمد خان - محمد عظیم بیگ سه پای وحسین علی بیگ دایز نگی – محمد امیر بیگ ایلخا نی رهبران قیام مردم هزاره علیه امیر عبدالرحمن خون اشام و برگزار کنندگان اولین شورای بزرگ میران و خوانین هزاره جات - عبد ا لعلی مزاری- یکی از قهرمانان ومبارزان راه عدالت وبرابری ویکی از رهبران برجسته وبی بدیل و مخا لف آشتی نا پذیر انحصار قدرت قومی - ملا فيض محمد كاتب،مورخ برحسته و پدر تاریخ معاصر افغانستان - محمد ابراهيم خان گاوسوار رهبر قیام دهقانی هزاره جات علیه بیدادگری هاشم خان صدراعظم مستبد دوره ظاهر شاه - برات علی تا ج-یکی از پیش قراولان نهضت مشروطه خواه - فر قه مشر فتح محمد خان یکی از پیش قراولان نهضت مشروطه خواهی وفا تح کوتل اونی - سید احمد خان شا هنور - غلام نبی خان چپه شاخ - غلام نبی خان گولگ مبارزین ضد استبداد سلطنتی واز یاران نزدیک فرقه مشر فتح محمد خان - علا مه سید اسما عیل بلخی رهبر حزب سری ملی ونخستین طراح نظام حمهوریت و سید اسما عیل لو لنجی - سید میر علی گوهر غو ر بندی - سید شاه تقی دایز نگی - فرقه مشر علی دوست خان و گلستان خان مالستانی از همکاران و هوا خواهان نزدیک علامه بلخی ودیگر جان با زان ضد استبداد نظام دموکراسی تاجدار ظاهر شاهی بودند . مردم هزاره در ادوار گوناگون تاریخ تبعیض قومی و بی عدالتی های در د آور و غیر قابل تحمل مستبدین را تجربه کرده اند. ر جال وشخصیت های مبارز و فداکار را در آغوش جنبیش های ضد استبدادی کشور پروریش داده و این راه دشوار وپر خطر را با نثار خون های فراوان طی نمود ه است.

طوریکه شهید، عبدالخالق هزاره چهره ء جاودان تاريخ افغانستان ، 76 سال قبل ازامروزبه تاریخ 16 عقرب سال 1312 خورشیدی، طومار بزرگترين ديکتاتور وقت، نادر، معروف به نادر غدار ، پدر ديکتاتور محمد ظاهرشاه را در هم پيچاند. عبدالخالق شهيد با کشتن نادر میر غضب، در حقيقت جان هزاران تن را نجات داد و خواست نفرت وانزجار ش را در برابراین خاندان مستبد نشان دهد.

شکلگیری نظامهای دموکراتیک در جهان بصورت کنونی آن بعداز تشکیل دولت– ملت دراروپا اتفاق افتاده و تفکیک قوای دولتی ، روابط مردم وحکومت ،حاکمیت قانون و تامین حق شهروندی از موارد تکمیل کننده این سیستم سیاسی درقرون 17و18بوده اند . ولی مقوله های سیاسی با پسوند ملی"مانند حاکمیت ملی"، تفکر ملی"هویت ملی"، منافع" ملی"،" و وحدت ملی تعریف اصلی شان را درتاریخ معاصر افغانستان باز نیافته و حا کمیتهای تما میت خواه خاندانی و قبیله گرا از زمانه های دور تا کنون استبداد سیاسی و هژمونی قومی را در لفافه این مقوله ها پیچا نیده که از آن بحیث حربه ای برای کوبیدن اقوام دیگر بهره گرفته و مقوله وحدت ملی بعد از سال ها جنگ در افغانستان از هم پاشیده است و با پدیده های شوم « جهل » و «استبداد» و « فقر» عجین گردیده اند.

برای بازسازی وحدت ملی در فرهنگ افغانی ما بر خی از ارزش‌های عقلانی و فرا دینی وجود دارند ،که :-قتل انسان ودزدی حرام است و حفاظت از مال، در واجبات قرار داردو رواداری. یکی از ارزش ها در فرهنگ اسلامی است. یکی از عوامل عمده بحران در افغانستان برتری خواهی قومی است که منجر به تضاد قومی و استخوان شکنی های ملی و قومی گردیده است. مردم محروم کشور از بحران حاكمیت سیاسی تک ملیتی رنج می برند. تا زمانی که این تضاد رفع نگردد بحران مشروعیت حاکمیت تک قومی وحدت ملی را صدمه خواهد زد.تفکر ملی ، در جامعه زمانی ایجاد می شود که ارزش های مشترک را درمیان مردم احیاء و، از گرایش های برتری جویی قومی ، نژادی ، مذهبی وزبانی جلوگیری نماید- درکشور های که تفکرملی درآن هاایجاد و،تفکرملی به حیث عمده ترین رکن شکل گیری وتحکیم قدرت عمل کرده است. طوریکه مها تما گاندی با مطرح کردن مقوله ء"عدم خشونت ومبارزه مسالمت آمیز ، تفکر ملی را بر بنیاد ارزش های جمعی در هند ایجادنموده است. اما درافغانستان ،بر خورد سازمان های سیاسی ومردم با مقوله (تفکر ملی ) بیشتر شعاری واحساساتی بوده و فکر برتری جویی های قومی ، قبیلوی ، ملیتی ، نژادی وزبانی و باورنداشتن به مفهوم این مقوله وجنون رسیدن از مسیر نا مشروع به اصل قدرت است .هویت ملی جغرافیه، نظام سیاسی به حساب میایندو این پدیده همزمان با ظهور دولت- ملت"در فرهنگ سیاسی کشور ها جا باز میکند . هویت ملی از هویت های متکثر جوامع گوناگون در چارچوب جغرافیای حاکمیت سیاسی واحد و تامین منافع مشترک ، شکل گرفته ، و با حفظ هویت های متکثر قومی ، یک هویت واحد سیاسی ، فرهنگی و تاریخی جدیدی را بخود اختصاص میدهدکه آنرا "هویت ملی" نام گذاشته اند .

منا فع ملی در پدیده دولت – کشور ریشه دارد. که با چها عنصر: قلمرو یا سر زمین – جمعیت – حاکمیت و حکومت موجودیت می یابد. آنچه سیاست خارجی دولت ها را جهت می‌بخشد هدف‌ها آرمانها و توانائی های آنهاست. که بر اساس محور منافع ملی شکل میگیرد وبه وسیله نخبگان سیاسی در اهرم سیاست داخلی و خارجی آن حاکمیت جای میگیرد و نهادینه می‌شود. - نخبگان افغانستان باید بجای قا لبهای تنگ سیاسی – قومی – منطقه ء و لسانی وارد یک چتر بزرگ‌تر سیاسی بنام مردم افغانستان شوند و وحدت ملی رمز قوت و عامل پیوستگی اقوام و اقتدار ملی مردم کشور در طول تاریخ بوده است . در طی مدت سه دهه اخیر در اثر تحولات سیاسی و اجتماعی و مداخلات خارجی ها در افغانستان احساس حق خواهی، برابروهویت حق خواهی قومی بیدارشده است، دیگر مردم کشورنمیخواهند مثل گذشته بزندگی ادامه دهند. این تضادرا تطبیق دموکراسی شفاف که درمحورآن انسان مطرح باشد میتواند حل کند .جامعه افغاني با خطرهای تنشهای قومي، تفرقه، جنگ داخلي و حتي تجزيه مواجه است. که برای تحقق پروسه ملت سازی باید تنشهای قومی کاهش يابند و در راستای فرهنگ ملي و وحدت ملي کار صورت گيرد. اين کار با مشارکت همه مردم در تصميمگيریها، و همبستگي روشنفکران و رهبران جامعه ، جوانان، ورزشکاران، هنر مندان امکان پذير است. نقش رسانه ها، مراکز اموزشي، نهادهای مدني در کنار دولت و جامعه بين المللي خيلي زياد است. جامعه جهانی و بخصوص کشورهای غربی مي تواند به دموکراتيزه و پيشرفت افغانستان کمک نمايند ازآنجائیکه در نظام رياستي کنونی تمام قدرت در دست رئيس جمهور است سبب رشد دیکتاتوری فردی و تقويت يک قوم درافغانستان خواهدشد که این ساختار نظام کنونی با منافع ملي و عدالت اجتماعي نا سازگار است. در هشت سال حاکمیت کنونی بازسازی غير عادلانه ، نا امني و خشونت و رشد مواد مخدر و تنشهای قومي ايجاد شده و مردم ناراض اند. در ساختار اجتماعي افغانستان که دارای تنوع قومي است سیستم و نظام حکومت پارلماني مي تواند کارکرد و بازدهي بهتر و مناسب تر داشته باشد.توقع برده می‌شود که هیات حاکمه کنونی این موضوع را مورد توجه قرار داده تا مردم افغانستان بیشتر ازین رنج و عذاب نکشند .

-رویکردها :-

سایت جمهوری سکوت زیرعنوان نقش ارزش های فرهنگی در وحدت ملی نویسنده علی امیری

سایت نمائی نزدیک زیر عنوان مروری گذرا بر مقوله حاکمیت ملی نویسنده :- عباس دلجو.

سایت اریانانت عنوان ملت سازی ، چالش ها و دولت مقتدرملی نویسنده : مهرالدین مشید.

سایت کابل پرس زیر عنوان تفکرملی چگونه ایجاد می شود؟ نويسنده: جاويد فرهاد.

یا د داشت ها شخصی صاحب این قلم - 15 - ماه –نوامبر– سال – 2009 – میلادی.


November 16th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات